رانندگی یک فرد، نشانگر روحیه، خلقیات و منش او در زندگی است. به عبارتی میتوان از رانندگی یک فرد به تعصبات، خلقیات، تعاملات، مشکلات و.. او پی برد.
در عصر ماشین، رانندگان بیدقت، جان افراد پیاده و سواره هر روز مورد تهدید قرار میدهند. افزودن و سنگین کردن قوانین و مقررات، مجازات و جریمههای رانندگی نیز نتوانسته است این تهدیدات را کاهش یا رفع کند.
چرا با وجود رانندگان متبحر و به قولی رانندگانی که دست به فرمان عالی دارند، هنوز فرهنگ رانندگی بین خطوط، رعایت حق تقدم، احترام به حق عابر پیاده، رعایت سرعت مجاز و ...در بین رانندگان وجود ندارد.
جالب این است که اگر تعداد اندکی از رانندگان هم به این مسائل یعنی فرهنگ رانندگی اهمیت داده و رعایت کنند، نه تنها مورد تمسخر، خنده و خشم سایرین قرار میگیرند، بلکه ممکن است در این آشوب بازار با رعایت اصول و فرهنگ رانندگی باعث تصادف هم شوند!
مطمئنم تعجب نمیکنید. در خیابانهای شهر؛ کسی به چراغ راهنمای ماشین جلویی توجه نمیکند و شاید! نه حتما با خود میگوید؛ "این آدم تازه کار است، یا اینکه این سوسول بازیها چیه؟ و.. " در خیابانهای شهر ما اگر رانندهای به جای زدن چراغ راهنما، دست یا سر خود را از پنجره ماشین بیرون بیاورد و اعلام و اجازه چرخش به چپ یا راست را بگیرد، امنیت بیشتری خواهد داشت تا چند کیلومتر چراغ راهنما بزند و...! خندهدار است، نه؟! ولی واقعیت تلخی است که هر روز و به خصوص شبها در خیابانهای شهر، شاهد آن هستیم.
آیا از خود پرسیدهاید که چرا باید نحوه رانندگی مردمانی با ادعای تمدنی چند هزار ساله در شهرها و حتی پایتخت یک کشور، مورد تمسخر و ریشخند سایر ملتها قرار گیرد! مشکل کجاست؟
مشکل این است که ما مردمان خوب حاضر به رعایت فرهنگ و اصول رانندگی نیستیم. در صورتیکه شناخت فرهنگ رانندگی قبل از آموزش فن و تکنیک رانندگی یک اصل ضروری است. اصلی که نبود آن، باعث دردسر خود و سایر رانندگان است و پلیس مجبور است، سرسختانه با رانندگان مشکلساز برخورد کند.
در همین راستا، کارشناسان دست به ایجاد یک شاخه علمی به نام روانشناسی ترافیک زدهاند تا شاید به این وسیله مشکل این نوع و روش رانندگی را درک کنند. آنها با این علم، عوامل محیطی و انسانی را که بر رفتارهای رانندگی ما اثر میگذارند بررسی میکنند.
نتایج سالها تحقیق در روانشناسی ترافیک نشان داده است که رانندگی بد به چیزی فراتر از بیدقتی گفته میشود. این تحقیقات به نکاتی جالبی دست یافته است که با آگاهی به آنها، سطح کیفیت رانندگی افراد افزایش یابد.
میدانید که حواس ما اطلاعاتی فراتر از میزانی که بتواند در یک جا پردازش کند، دریافت میکند. این نکته باعث میشود، سیستم توجه مغز برای تمرکز در موقعیتها و رویدادهای مهم، اهمیت بیشتری پیدا کند.
در بیشتر مواقع، ما نمیتوانیم حجم بالای اطلاعاتی که از دست دادهایم را درک کنیم و همین میتواند موجب اشتباه و تلقی غلط حس امنیت در خیابان و جاده باشد و این شروع رفتار غلط و به دنبال آن حادثه است.
قلدری کردن
برای همه رانندهها پیش آمده است که ماشینی پشت ماشینشان قرار گرفته و در فاصله سپر به سپر به قولی ماشین را چسبانده به ماشین شما! یا اینکه بعضیها عادت دارند، راه دیگران را سد کنند و یا از سمت راست ناگهان بپیچند جلو ماشین بغلدستی و یا در هر حالتی قلدری کرده و حالت تهاجمی دارند و...
تحقیقات نشان میدهد رانندگان جوانتر که درجه بالاتری از ارزیابیهای شخصیتی، هیجان خواهی و تحریک پذیری قرار گرفتهاند، هنگام رانندگی رفتار خشنتری دارند. نکته بسیار جالب این است که این رانندهها نسبت به جریمهها حساسیت کمتری نشان میدهند و این یعنی مجازات و جریمههای ساده قادر به بازداشتن، رانندههای ضداجتماعی از رفتارهای پرخطر نیست.
توهم امنیت کامل
به محض اینکه رانندگی یاد گرفتیم، پشت یک ماشین نشسته و شروع به رانندگی میکنیم. به مرور زمان یاد میگیریم چطور رفتار بقیه رانندهها را حدس بزنیم و این مسئله موجب این توهم میشود که ما آنها را کنترل میکنیم.
یکی از مسائلی که رانندگان بیشتر در معرض اشتباه و خطر قرار میدهد، قضاوت سرعت نسبی است. ما فکر میکنیم، رانندگی با سرعت بالا باعث صرفهجویی در وقت میشود. درحالیکه حداقل فاصله ایمن برای ترمز کردن را دستکم میگیریم. این یعنی زمینهای آماده برای خطر، چه برای خود و چه سایرین!
رعایت حقوق یکدیگر
وقتی پیاده هستیم و یک نفر در خیابان ناگهان به ما تنه میزند و یا بسته خریدش به ما برخورد میکند، واکنش عادی افراد عذرخواهی کردن، لبخند زدن و رد شدن است. اما هنگام رانندگی، اینگونه عکسالعملها معمولاً با عصبانیت فوری و شدید همراه بوده و درحادترین موارد باعث شروع یک نزاغ خیابانی میشود.
تحقیقات نشان میدهد که رانندهها برای تحقیر رانندههای دیگر یا عابرین پیاده بسیار بیشتر از زمانی که با آدمها برخورد نزدیک دارند، آماده هستند.
برخورد از نوع شان اجتماعی
یک نکته جالب؛ با اینکه درمعرض تحقیر رانندههای دیگر قرار داریم، با این وجود، بر اساس دریافت یا تصور غلط از شان اجتماعی آنها برخورد میکنیم.
تحقیقات نشان میدهد که بوق زدنهای ممتد، بد زبانی یا سایر رفتارهای خشن، زمانی صورت میگیرد که فرد تصور کند، فرد مهمتری نسبت به طرفمقابل است.
مسئلهای که خیلی جالبتر است این است که قضاوتها فقط بر اساس اتومبیلی که فردمقابل سوار است، صورت میگیرد و هیچ شناختی نسبت به فرد راننده وجود ندارد. (بدون توجه به این نکته که شاید او تنها راننده ماشین باشد و نه صاحب آن).
از طرفی، ماشینهای بزرگتر معمولاً به ماشینهای کوچکتر قلدری میکنند. ماشینهای نوتر به قدیمیها؛ و رانندههای ماشینهای گرانتر معمولاً نسبت به عابرین پیاده خشنتر هستند و...
خود بزرگبینی
اینکه حوادث تنها مربوط به ضعف بقیه رانندهها است، یک توهم فردی است. به طور کلی، ما نمیتوانیم دلایل و شرایطی را که باعث میشود بقیه رانندهها سر راه ما قرار بگیرند و رفتارهای خطرناک کنند، درک کنیم.
روانشناسان این را خطای" نسبتدهی" مینامند. ما عادت داریم، اشتباهات دیگران را به شخصیت یا توانایی آنها نسبت دهیم. در رانندگی بیشتر از شرایط دیگر. این درحالی است که خطاهای خود را وابسته به موقعیت و محیط میپنداریم.
تصورات غیر واقعی از مهارتهای رانندگی خود
تصور میکنید رانندهای بسیار ماهری هستید. ولی امکان دارد این تصور شما درست و واقعی نباشد! بیشترین حوادث متعلق به افرادی است که تصور می کنند دارای مهارت بالا در رانندگی و کنترل ماشین هستند.
آمار نشان داده است که تقریباً 80 تا 90 درصد از رانندهها بر این باور هستند که توانایی و مهارت آنها در رانندگی بسیار بالا است. هرچه ما تصور کنیم، ماهرتر هستیم، احتمال واقعی بودن آن کمتر است.
این تفکر و تصور به نوعی چشم بستن به روی ناتوانیها و ندیدن آنها است که در روانشناسی به آن عارضه دانینگ کروگر ( Dunning-Kruger effect) میگویند. البته، عکس این قضیه هم وجود دارد. اینکه تصور کنید، مهارتی در رانندگی نداشته و راننده بدی هستید، ممکن است به آن اندازه هم که تصور میکنید در رانندگی بد نباشید.
معمولاً وقتی تنها هستید، بسیار بیدقتتر و خشنتر رانندگی میکنید. دلیل این مسئله و اینکه اصلاً از آن آگاهی داریم یا نه، مشخص نیست.
انجام کارهای دیگرهنگام رانندگی
خوردن، نوشیدن، استفاده از تلفن همراه در هنگام رانندگی ممنوع است. این قانون شامل حال "هندزفری" هم میشود. شواهد نشان میدهد که خطر استفاده از هندزفری به هیچ عنوان کمتر از صحبت کردن مستقیم با موبایل در رانندگی نیست.
نکته این است که چیزی که باعث ناامن شدن مکالمه تلفنی هنگام رانندگی میشود، گرفتن موبایل در دست نیست، بلکه پرت شدن حواس است. فقدان زبان بدن باعث میشود از منابع شناختی بیشتری حین گفتگوی تلفنی استفاده کنیم درنتیجه بیشتر و بیشتر از خیابان غافل میشویم.
رانندگی یکی از پیچیدهترین کارهای رفتاری است که در زندگی انجام میدهیم. این باور که رانندگی بسیار سطحی و ساده است باعث تصادفات بسیار می شود.
هشدارهای ترافیکی و پیچیدگی رانندگی را دست کم نگیرید. دفعه بعدی که پشت فرمان نشستید و احساس کردید اذیت میشوید، خسته یا عصبانی هستید و یا هر چیز دیگر نکات بالا را به خاطر آورید و از خودتان سوال کنید: کدام نکته بالا در مورد من صدق میکند؟